بالا آمدن، پدید آمدن، ظاهر شدن، سپری شدن، رو به راه شدن کار و انجام یافتن آن، برجستگی پیدا کردن، ورم کردن به هم برآمدن: تنگدل شدن، اندوهگین شدن، خشمگین شدن
بالا آمدن، پدید آمدن، ظاهر شدن، سپری شدن، رو به راه شدن کار و انجام یافتن آن، برجستگی پیدا کردن، ورم کردن به هم برآمدن: تنگدل شدن، اندوهگین شدن، خشمگین شدن
خجل شدن. (آنندراج). خجالت کشیدن، چه در وقت انفعال عرق می آید. (آنندراج در ذیل کلمه تر) : شوخی که گشته خون دلم ازنیمرنگیش گل در چمن تر آمده از شوخ و شنگیش. تأثیر (از آنندراج). ، آزرده شدن. (آنندراج) : چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردان چیست تر آمد خندۀ خوش بر غرور کامکاران زد. حافظ (از آنندراج). ای آزرده دل شده چنین و چنان کرد، و بعضی درین شعر برآمدخوانده اند و در تحیر درآمده اند. (از غوامض) (آنندراج). تر آمد باز از سیل سرشکم من ندانستم که خواهد ساخت جام خونفشانم ماجرا امشب. زکی ندیم (از آنندراج در ذیل کلمه تر)
خجل شدن. (آنندراج). خجالت کشیدن، چه در وقت انفعال عرق می آید. (آنندراج در ذیل کلمه تر) : شوخی که گشته خون دلم ازنیمرنگیش گل در چمن تر آمده از شوخ و شنگیش. تأثیر (از آنندراج). ، آزرده شدن. (آنندراج) : چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردان چیست تر آمد خندۀ خوش بر غرور کامکاران زد. حافظ (از آنندراج). ای آزرده دل شده چنین و چنان کرد، و بعضی درین شعر برآمدخوانده اند و در تحیر درآمده اند. (از غوامض) (آنندراج). تر آمد باز از سیل سرشکم من ندانستم که خواهد ساخت جام خونفشانم ماجرا امشب. زکی ندیم (از آنندراج در ذیل کلمه تر)
آخر شدن. (غیاث) (آنندراج). به آخر رسیدن. منقضی شدن. سپری شدن. پایان یافتن مدت: ز گشتاسب و ارجاسب بیتی هزار بگفت و سر آمد بر او روزگار. فردوسی. جهان چون بزاری برآید همی بد و نیک روزی سر آید همی. فردوسی. عمر خوش دختران رز بسر آمد کشتبنان را سیاستی دگر آمد. منوچهری. یکی لؤلؤ که چون نه مه سر آمد از او تابنده تر ماهی برآمد. (ویس و رامین). همی رنجی و تیماری سر آید ز تخم صابری شادی برآید. (ویس و رامین). زمانی برآسای از آویختن که گیتی سر آمد ز خون ریختن. اسدی. اگرچند بسیار مانی بجای هم آخر سر آید سپنجی سرای. اسدی. خاقانی را جهان سر آمد دریاب که نیست پایمردش. خاقانی. تذروی که بر وی سر آید زمان به نخجیر شاهینش آید گمان. نظامی. عهد جوانی بسر آمد مخسب شب شد و اینک سحر آمد مخسب. نظامی. مکن که روز جمالت سر آید ار سعدی شبی بدست دعا دامن سحر گیرد. سعدی. عمر سعدی گر سر آیددر حدیث عشق شاید کو نخواهد ماند بیشک وین بماند یادگار. سعدی. عاشق شو ارنه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی. حافظ. شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد. حافظ. ، کامل آمدن. (غیاث) (آنندراج). برتر بودن. کامل تر بودن: از پس عمری اگر یکی بمن افتد آن بود آن کز همه جهان بسر آید. خاقانی. فی الجمله پسر در قوت و صفت سر آمد، چنانکه کسی را در زمان او با او امکان مقاومت نماند. (سعدی)
آخر شدن. (غیاث) (آنندراج). به آخر رسیدن. منقضی شدن. سپری شدن. پایان یافتن مدت: ز گشتاسب و ارجاسب بیتی هزار بگفت و سر آمد بر او روزگار. فردوسی. جهان چون بزاری برآید همی بد و نیک روزی سر آید همی. فردوسی. عمر خوش دختران رز بسر آمد کشتبنان را سیاستی دگر آمد. منوچهری. یکی لؤلؤ که چون نه مه سر آمد از او تابنده تر ماهی برآمد. (ویس و رامین). همی رنجی و تیماری سر آید ز تخم صابری شادی برآید. (ویس و رامین). زمانی برآسای از آویختن که گیتی سر آمد ز خون ریختن. اسدی. اگرچند بسیار مانی بجای هم آخر سر آید سپنجی سرای. اسدی. خاقانی را جهان سر آمد دریاب که نیست پایمردش. خاقانی. تذروی که بر وی سر آید زمان به نخجیر شاهینش آید گمان. نظامی. عهد جوانی بسر آمد مخسب شب شد و اینک سحر آمد مخسب. نظامی. مکن که روز جمالت سر آید ار سعدی شبی بدست دعا دامن سحر گیرد. سعدی. عمر سعدی گر سر آیددر حدیث عشق شاید کو نخواهد ماند بیشک وین بماند یادگار. سعدی. عاشق شو ارنه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی. حافظ. شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد. حافظ. ، کامل آمدن. (غیاث) (آنندراج). برتر بودن. کامل تر بودن: از پس عمری اگر یکی بمن افتد آن بُوَد آن کز همه جهان بسر آید. خاقانی. فی الجمله پسر در قوت و صفت سر آمد، چنانکه کسی را در زمان او با او امکان مقاومت نماند. (سعدی)
پایین آمدن بزیر آمدن نزول کردن، فرو رفتن غروب کردن، بزیر آب رفتن غوطه ور شدن، به منزل کسی نزول کردن وارد شدن بر کسی، میل کردن، یا فرو آمدن خانه (دیوار بنا) فرو افتادن و ریختن خانه (دیوار و بنا)
پایین آمدن بزیر آمدن نزول کردن، فرو رفتن غروب کردن، بزیر آب رفتن غوطه ور شدن، به منزل کسی نزول کردن وارد شدن بر کسی، میل کردن، یا فرو آمدن خانه (دیوار بنا) فرو افتادن و ریختن خانه (دیوار و بنا)